جملات روزمره و اصطلاحات کاربردی انگلیسی
-
What's up?
چه خبر؟
-
I'm just hanging out.
دارم وقتم رو میگذرونم.
-
It's a piece of cake.
خیلی آسونه. (مثل آب خوردن)
-
Break a leg!
موفق باشی! (به معنای آرزوی موفقیت)
-
I’m starving.
خیلی گرسنهام.
-
Let’s call it a day.
بیا کار رو برای امروز تموم کنیم.
-
Hang in there.
تحمل کن. (ادامه بده)
-
I couldn’t care less.
اصلاً برام مهم نیست.
-
It’s not my cup of tea.
این کار یا چیز برای من نیست.
-
The ball is in your court.
تصمیم با توئه.
-
I’m feeling under the weather.
حالم خوب نیست. (بیمارم)
-
Spill the beans.
راز رو فاش کن.
-
Cut to the chase.
برو سر اصل مطلب.
-
It costs an arm and a leg.
خیلی گرونه.
-
Hit the books.
مطالعه کن. (کتابها رو بخون)
-
I’m broke.
پول ندارم.
-
Keep your chin up.
سرت رو بالا نگه دار. (ناامید نشو)
-
Time flies when you're having fun.
زمان وقتی خوش میگذره، زود میگذره.
-
Don't bite off more than you can chew.
بیشتر از توانت کاری رو قبول نکن.
-
Actions speak louder than words.
عملها بلندتر از حرفها صحبت میکنند.
-
Better late than never.
دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
-
Easy come, easy go.
سریع به دست اومدن، سریع هم از دست میره.
-
Don't put all your eggs in one basket.
همه تخممرغهات رو تو یک سبد نذار.
-
Hit the road.
راه بیفت. (سفر رو شروع کن)
-
I'm on cloud nine.
خیلی خوشحالم.
-
That’s the last straw.
این دیگه آخرشه. (کاسه صبرم لبریز شده)
-
You can’t judge a book by its cover.
از روی ظاهر نمیتوان قضاوت کرد.
-
Bite the bullet.
مجبور به انجام کار سختی شدن.
-
Let the cat out of the bag.
راز رو فاش کن.
-
A blessing in disguise.
یک نعمت در لباس مبدل. (بدبختی که به خوشبختی منجر میشود)
-
Break the ice.
یخ را بشکنید.
-
A piece of cake.
یک تکه کیک.
-
Hit the nail on the head.
زود به هدف زدن.
-
Burn the midnight oil.
نیمه شب کار کردن.
-
Under the weather.
احساس ناخوشی داشتن.
-
The ball is in your court.
الان نوبت توست.
-
Let the cat out of the bag.
راز را فاش کردن.
-
Once in a blue moon.
به ندرت.
-
A blessing in disguise.
برکت در لباس مبدل.
-
Bite the bullet.
دندان روی جگر گذاشتن.
-
Hit the books.
مطالعه کردن.
-
In hot water.
در دردسر بودن.
-
The early bird catches the worm.
پرنده زودهنگام کرم را میگیرد.
-
Actions speak louder than words.
عملها از کلمات مهمترند.
-
Add fuel to the fire.
زخم را نمک زدن.
-
Caught between a rock and a hard place.
در وضعیتی دشوار قرار گرفتن.
-
A penny for your thoughts.
فکری در ذهنت داری؟
-
Bite off more than you can chew.
بیش از حد توان گرفتن.
-
The tip of the iceberg.
نوک کوه یخ.
-
Let sleeping dogs lie.
گذاشتن چیزها همانطور که هستند.
-
Make a long story short.
ساده گفتن داستان.
-
On the ball.
در جریان بودن.
-
Jump on the bandwagon.
به یک روند محبوب پیوستن.
-
Kill two birds with one stone.
با یک تیر دو نشان زدن.
-
Throw in the towel.
تسلیم شدن.
-
A blessing in disguise.
برکت در لباس مبدل.
-
Hit the jackpot.
به شانس بزرگی دست یافتن.
-
The best of both worlds.
بهترینهای هر دو جهان.
-
Burn the candle at both ends.
همزمان در دو جبهه فعالیت کردن.
-
Put all your eggs in one basket.
تمام تخممرغها را در یک سبد گذاشتن.
-
Spill the beans.
راز را فاش کردن.
-
Take it with a grain of salt.
با احتیاط پذیرش کردن.
-
When pigs fly.
زمانی که خوکها پرواز کنند.
-
The sky’s the limit.
آسمان حد نهایی است.
-
You can’t judge a book by its cover.
ظاهر چیزها همیشه نشاندهندهی باطنشان نیست.
-
Cut corners.
راه میانبری رفتن.
-
Hit the road.
به راه افتادن.
-
Back to the drawing board.
به مرحلهی اولیه برگشتن.
-
A dime a dozen.
چیزی رایج و فراوان.
-
In a nutshell.
در یک جمله.
-
Jump the gun.
زود عمل کردن.
-
Let the cat out of the bag.
راز را فاش کردن.
-
Off the top of my head.
بدون فکر زیاد.
-
Pull someone’s leg.
کسی را شوخی کردن.
-
Take a rain check.
پیشنهاد را به زمان دیگری موکول کردن.
-
Add insult to injury.
نمک بر زخم پاشیدن.
-
Bite the dust.
مردن یا شکست خوردن.
-
By the skin of your teeth.
با زحمت زیاد و به سختی.
-
Cut to the chase.
به اصل مطلب رسیدن.
-
Go the extra mile.
بیشتر از حد انتظار تلاش کردن.
-
It’s not rocket science.
مسئله پیچیدهای نیست.
-
Throw in the towel.
تسلیم شدن.
-
Up in the air.
نامشخص و در حال تغییر.
-
You’re in hot water.
در دردسر هستی.
-
A blessing in disguise.
برکت در لباس مبدل.
-
Bite off more than you can chew.
بیش از حد توان گرفتن.
-
Cry over spilled milk.
بر سر اتفاقات گذشته گریه کردن.
-
Every cloud has a silver lining.
هر تاریکی یک روشنایی دارد.
-
In the nick of time.
در آخرین لحظه.
-
It takes two to tango.
برای انجام چیزی دو نفر لازم است.
-
Let sleeping dogs lie.
به حال خود گذاشتن.
-
Put a sock in it.
ساکت باش.
-
Take it with a pinch of salt.
با احتیاط پذیرش کردن.
-
The best of both worlds.
بهترینهای هر دو جهان.
-
To be on cloud nine.
در شادی کامل بودن.
-
To cost an arm and a leg.
بسیار گران بودن.
-
To get a taste of your own medicine.
پاسخ رفتار خود را گرفتن.
-
To give someone the cold shoulder.
به کسی بیتوجهی کردن.
-
To go down in flames.
با شکست مواجه شدن.
-
To hit the nail on the head.
به هدف زدن.
-
To know the ropes.
به اصول و روشها آشنا بودن.
-
To make a mountain out of a molehill.
از یک مسئله کوچک، بزرگ ساختن.
-
To play it by ear.
بدون برنامهریزی عمل کردن.
-
To put all your eggs in one basket.
تمام تخممرغها را در یک سبد گذاشتن.
-
To take with a grain of salt.
با احتیاط گرفتن.
-
To wear your heart on your sleeve.
احساسات خود را به نمایش گذاشتن.
-
To wrap your head around something.
درک کردن چیزی.
-
To be in someone’s shoes.
در موقعیت کسی قرار داشتن.
-
To have a chip on your shoulder.
ناراحت و بدبین بودن.
-
To put your foot in your mouth.
سخن ناپسند گفتن.
-
To see eye to eye.
موافق بودن.
-
To take the bull by the horns.
با شجاعت به مسائل رسیدگی کردن.
-
To have a heart of gold.
قلبی مهربان داشتن.
-
To be a couch potato.
کسی که زیاد تلویزیون میبیند.
-
To be the life of the party.
مرکز توجه در مهمانی بودن.
-
To be on the same page.
در یک راستا بودن.
-
To hit the sack.
به رختخواب رفتن.
-
To be a smart cookie.
کسی که بسیار باهوش است.
-
To have a sweet tooth.
به شیرینی علاقه داشتن.
-
To be in hot water.
در دردسر بودن.
-
To be a tough cookie.
شخصی مقاوم و سختگیر.
-
To break the ice.
یخ را بشکنید.
-
To keep your cool.
آرامش خود را حفظ کردن.
-
To have a lot on your plate.
کارهای زیادی برای انجام دادن.
-
To be in the doghouse.
در وضعیت بدی قرار داشتن.
-
To take the cake.
برنده شدن در یک رقابت.
-
To bend over backwards.
برای کمک کردن تلاش زیاد کردن.
-
To take a back seat.
نقش کماهمیتتری داشتن.
-
To be on the fence.
در وضعیت دودلی بودن.
-
To hit the jackpot.
شانس بزرگی آوردن.
-
To go out on a limb.
ریسک کردن.
-
To take a leap of faith.
با اعتماد به نفس قدم برداشتن.
-
To be a big shot.
شخص مهم و تاثیرگذار بودن.
-
To hit a snag.
با مشکل مواجه شدن.
-
To beat around the bush.
به طور غیرمستقیم صحبت کردن.
-
To be a jack of all trades.
در بسیاری از کارها مهارت داشتن.
-
To keep your eye on the ball.
تمرکز کردن.
-
To let the cat out of the bag.
راز را فاش کردن.
-
To keep your fingers crossed.
امیدوار بودن به نتیجه خوب.
-
To put the cart before the horse.
ترتیب اشتباه دادن.
-
To be a dime a dozen.
چیز یا شخصی که به راحتی قابل پیدا کردن است.
-
To go the extra mile.
فراتر از انتظار عمل کردن.
-
To throw in the towel.
تسلیم شدن.
-
To make a long story short.
خلاصه کردن داستان.
-
To make ends meet.
پول کافی برای هزینهها داشتن.
-
To be under the weather.
احساس بیماری داشتن.
-
To be a fly on the wall.
به دور از توجه، به کارها نگاه کردن.
-
To give someone the benefit of the doubt.
به کسی فرصت دادن تا اثبات کند.
-
To take a rain check.
فرصت دیگری درخواست کردن.
-
To be a smooth talker.
خوشزبان و جذاب بودن.
-
To be a piece of cake.
خیلی آسان بودن.
-
To get something off your chest.
احساسات خود را بر زبان آوردن.
-
To be a big fish in a small pond.
شخص مهمی در یک محیط کوچک بودن.
-
To be on the ball.
آماده و هوشیار بودن.
جملات روزمره از صبح تا شب
-
I wake up at 7 a.m.
من ساعت ۷ صبح بیدار میشوم.
-
I brush my teeth.
من دندانهایم را مسواک میزنم.
-
I take a shower every morning.
هر روز صبح دوش میگیرم.
-
I make a cup of coffee.
یک فنجان قهوه درست میکنم.
-
I eat breakfast at 8 a.m.
ساعت ۸ صبحانه میخورم.
-
I leave the house at 9 a.m.
ساعت ۹ از خانه بیرون میروم.
-
I take the bus to work.
با اتوبوس به محل کار میروم.
-
I arrive at the office at 9:30 a.m.
ساعت ۹:۳۰ به دفتر میرسم.
-
I start working on my tasks.
شروع به کار روی وظایفم میکنم.
-
I have a meeting with my team at 10 a.m.
ساعت ۱۰ با تیمم جلسه دارم.
-
I take a short break at 11 a.m.
ساعت ۱۱ یک استراحت کوتاه میکنم.
-
I have a snack during my break.
در استراحتم یک میان وعده میخورم.
-
I eat lunch at 1 p.m.
ساعت ۱ ناهار میخورم.
-
I usually eat a sandwich for lunch.
معمولاً برای ناهار یک ساندویچ میخورم.
-
I chat with my colleagues during lunch.
در طول ناهار با همکارانم صحبت میکنم.
-
I finish work at 5 p.m.
ساعت ۵ کارم تمام میشود.
-
I take the train home.
با قطار به خانه برمیگردم.
-
I arrive home at 6 p.m.
ساعت ۶ به خانه میرسم.
-
I relax on the couch for a while.
یک مدت روی کاناپه استراحت میکنم.
-
I watch TV in the evening.
عصر تلویزیون تماشا میکنم.
-
I eat dinner with my family at 8 p.m.
ساعت ۸ با خانوادهام شام میخورم.
-
We talk about our day during dinner.
در طول شام در مورد روزمان صحبت میکنیم.
-
I take a walk after dinner.
بعد از شام پیادهروی میکنم.
-
I read a book before going to bed.
قبل از خواب یک کتاب میخوانم.
-
I go to bed at 11 p.m.
ساعت ۱۱ میخوابم.
-
I meet my friend for coffee.
با دوستم برای قهوه قرار میگذارم.
-
We talk about work and life.
در مورد کار و زندگی صحبت میکنیم.
-
I run some errands in the afternoon.
بعد از ظهر چند کار بیرون انجام میدهم.
-
I go grocery shopping on my way home.
در راه بازگشت به خانه خرید مواد غذایی میکنم.
-
I visit my parents on weekends.
آخر هفتهها به دیدن والدینم میروم.
-
I attend a meeting at 2 p.m.
ساعت ۲ در یک جلسه شرکت میکنم.
-
I have a doctor’s appointment at 4 p.m.
ساعت ۴ وقت دکتر دارم.
-
I call my friend to catch up.
به دوستم زنگ میزنم تا با او در ارتباط باشم.
-
I go for a run in the park.
برای دویدن به پارک میروم.
-
I spend some time with my family.
زمانی را با خانوادهام سپری میکنم.
-
I turn off my alarm and get out of bed.
من ساعت زنگدارم را خاموش میکنم و از تخت بلند میشوم.
-
I make my bed.
تخت خود را مرتب میکنم.
-
I stretch to wake up my body.
برای بیدار کردن بدنم کش و قوس میآیم.
-
I wash my face with cold water.
صورتم را با آب سرد میشویم.
-
I prepare my breakfast.
صبحانهام را آماده میکنم.
-
I check my phone for messages.
تلفنم را برای پیامها چک میکنم.
-
I get dressed for work.
لباس کارم را میپوشم.
-
I pack my lunch for the day.
نهارم را برای روز بستهبندی میکنم.
-
I walk to the bus stop.
به سمت ایستگاه اتوبوس پیاده میروم.
-
I take the bus to work.
با اتوبوس به محل کار میروم.
-
I greet my coworkers when I arrive.
وقتی میرسم، به همکارانم سلام میکنم.
-
I log in to my computer.
به کامپیوترم وارد میشوم.
-
I check my emails.
ایمیلهایم را چک میکنم.
-
I start my work tasks for the day.
کارهای روزانهام را شروع میکنم.
-
I attend a video conference meeting.
در جلسه ویدئو کنفرانس شرکت میکنم.
-
I take a short coffee break.
یک استراحت کوتاه برای قهوه میکنم.
-
I eat lunch at my desk.
نهارم را روی میز کارم میخورم.
-
I reply to urgent emails.
به ایمیلهای فوری پاسخ میدهم.
-
I attend a team meeting in the afternoon.
در جلسه تیم در بعدازظهر شرکت میکنم.
-
I work on my project until the end of the day.
تا پایان روز روی پروژهام کار میکنم.
-
I say goodbye to my coworkers and leave the office.
به همکارانم خداحافظی میکنم و از دفتر خارج میشوم.
-
I pick up some groceries on my way home.
در راه خانه مقداری خرید میکنم.
-
I walk my dog in the evening.
در عصر سگم را به پیادهروی میبرم.
-
I prepare dinner.
شام را آماده میکنم.
-
I eat dinner with my family.
با خانوادهام شام میخورم.
-
I clean up the kitchen after dinner.
بعد از شام آشپزخانه را تمیز میکنم.
-
I relax on the couch and watch TV.
روی مبل استراحت میکنم و تلویزیون تماشا میکنم.
-
I read a book before going to bed.
قبل از خواب یک کتاب میخوانم.
-
I set my alarm for the next morning.
ساعت زنگدارم را برای صبح روز بعد تنظیم میکنم.
-
I brush my teeth before bed.
قبل از خواب دندانهایم را مسواک میزنم.
-
I turn off the lights and go to bed.
چراغها را خاموش میکنم و به رختخواب میروم.